Thursday, 20 December 2012

یلدا، میترا، مهرپرستی، و چیزهای که فکر می کنیم می دانیم


یلدا چی هست و چی نیست؟

هروقت که به موقع یکی از جشن های ایرانی نزدیک می شیم، تمام گفتگوهای مردم در دنیای واقعی و مجازی، بخصوص اگر در خارج از ایران زندگی کنند و مواظب و نگران «زنده نگه داشتن» رسوم ملی، به ریشه های باستانی جشن ها ختم می شه. ریشه یابی «باستانی» هم که در بین ایرانی ها اکثرا" به کلمات و مفاهیم «زرتشتی» و «آریایی» محدوده و اسم بردن از دو، سه خدای باستانی شناخته شده. البته اگر هم بشود که جشن مورد نظر رو به سنت ها و جشن های اروپایی ها ربط داد و نشان داد که بالاخره «هنر نزد ایرانیان است و بس» و «از ایران آمده» که چه بهتر، و البته هم که «نوئل» (یا به گفته جعفرخان های امروزی، «کریسمس») حتما" ریشه در یلدای «ما» داره.

قسمت آخر این قضیه و تاثیر یلدا در نوئل رو در اینجا به میان نمی کشم (چون توضیح ارتباط یکسانش با جشن «ساتورنالیا»ی رومی یک کمی از حوصله اینجا خارجه)، اما در مورد این «ما» یک کمی فکر کنم بد نیست که توضیح بدیم. اولش هم روشن کنم که هدفم تخطئه مراسم زیبای شب یلدا و چله گرفتن نیست که خودم هم خیلی خیلی دوستش دارم و خیلی هم با دقت مراسمش رو رعایت می کنم. مشکلم اینه که چرا امروزه، همه احساس می کنند که برای اهمیت دادن به جشنی که پدربزرگ و مادربزرگ هامون بدون دونستن «ریشه های باستانی»ش، ازش لذت می بردند، باید حتما" بهش اسم باستانی و زرتشتی و میترایی و قس علیهذا داد، بخصوص که اکثرا" هم از جزویات این باورهای باستانی و تاریخچه هایش باخبر نیستند و فقط به دوسه کلمه ای که می دونند، بسنده می کنند.

روایتی که امروزه از همه می شنویم و در ویکیپیدیا (این آخرین مخزن دانش عامه!) می خونیم، اینه که «یلدا» شب تولد میتراست و میترا هم خدای «خورشید و روشنایی» و این جشن هم جزو جشنهایی است که اجداد «آریایی» ما از دوردست ها به ایران آورده اند و مثل نوروز «جمشیدی»، دربست ملک مطلق خلق ایران است و بس، و فقط هم «آریایی ها». این وسط، کسی از خودش نمی پرسه که پس چرا اسم «یلدا» سریانی/آرامیه؟ چرا مهاجران «آریایی» که کوچ نشین و گله دار بودند، باید به جشن هایی که این همه به تقویم و دوره بندی کشت و برداشت ربط داشته اند اهمیت می دادند؟

تعریف بالا کمی شبیه به جمله معروف «خسن و خسین هرسه دختران ابوپکرند» به نظر میاد. از هر کلمه اش می شه اشکال گرفت. یلدا تولد میترا نیست، میترا خدای خورشید نیست، جشن جشن آریایی نیست، «آریایی» اصلا «آریایی» نیست!

همونطور که ممکنه شک برده باشید، «یلدا» از اجداد آریایی (کذا!) «ما» سرچشمه نگرفته. یلدا، مثل نوروز، مثل همه جشن هایی که بستگی نزدیکی با تقویم دارند، از جمله جشن های مللی هستند که به دلیل کشاورز بودن و اهمیت داشتن تغییرات نجومی و جوی در زندگیشون، دست به ساختن تقویم و زمان نگه داشتن زده اند. نه خیر، منظورم «آزتک» ها نیست، اگر منتظرید که دنیا همین فردا به پایان برسد. منظورم دوستان عزیزمان، «بین النهرینی» ها، همسایه ها و اجداد فرهنگی ما هستند که در روایت های یک سویانه از تاریخ ایران، کلا مثل گرد و پود کف خانه، جارو شده اند و به «زباله دان» تاریخ ریخته شده اند (در مملکتی که هر پنجاه سال، یک زباله دان پر از تاریخ می کند). بله، سومری ها، بابلی ها و آشوری ها. درست حدس زدید، «آرامی» بودن اسم یلدا هم به همین ربط دارد. هرچند که شاید شما، به دلیل یادگیری تاریخ از روی کتاب های اروپایی، زبان «بابلی» را «میخی»(!) بدانید و شاید هم بدانید که اسمش «اکدی» بوده. اما توجه کنید که «اکدی» حدود 1000 سال قبل از میلاد فقط تبدیل به یک زبان ادبی شده بوده و زبان کوچه و خیابان در بابل و نینوا، «آرامی» بوده، یک زبان سامی دیگر که به همان «اکدی» مربوط بوده و اما به دلایل خاص اجتماعی، به عنوان زبان غالب درآمده بوده. بله، در زمانی که اجداد «آریایی» بنده و شما به بابل نزول اجلال کردند و «استوانه کورش» نوشتند، زبان هرروزه مردم، «آرامی» بوده. در این زبان، به شب تولد خدای محلی خورشید که اسمش «شمش» (به فتح شین و میم) بوده (بله، بطرز ناراحت کننده ای شبیه «شمس» عربی است، متوجه هستم)، «یلدا» می گفتند که به معنی تولد است، و بله، بازهم شبیه ریشه عربی «ولد» (یک کلمه است، اصلش« ئ ل د» بوده).

بله، ریشه «یلدا» تولد شمش است، خدای خورشید در بابل، نه خدای «خورشید» در ایران، یا میترا.

حالا می رسیم به این مسئله «میترا» و خداییش به خورشید و اینکه حتی دانشمندان اینترنتی و غیره، ایشان را «الهه» یا «مینو» (که از آخری برداشت مطلق «مونث» می شود) می دانند و خدا (در این مورد اهورامزدا یا یکی از همکاران نزدیکش) می داند که از کجا حتی بعضی به «آناهیتا» ربطش می دهند و ملغمه عجیبی می سازند که سرگیجه می آورد بدتر از خواندن جریده فخیمه کیهان.

نکته اول این که «میترا»، حتی اگر اسم خواهرتان باشد (که اسم خواهر من هست!)، نباید به ذهن شما یک «الهه» یا «مادینه خدای» کمر باریک را متبادر کند، بلکه باید تصویر یک خدای «کت و کلفت» خیلی «مذکر» در جلوی چشمتان باشد که بنا بر گفته اوستا، «هزار چشم» هم دارد! اگر تصورتان در مایه های «مونیکا بلوچی» بود، بیشتر سعی کنید به «عبدالمالک ریگی» فکر کنید...

دوم، خدای بیامرزاد کسی که تخم لق «میترائیسم» را در دهان ملت ایران شکست. سرتان را درد نیاورم که در ایران، اثری از «میترائیسم»/مهرپرستی نداریم، هرچند هم که ذبیح بهروز گفته باشد و روانشاد مهرداد بهار به دنبالش گشته باشد. بله بله، متوجه هستم که میترا یک خدای «ایرانی» است و در اوستا هم وجود دارد. عرض بنده این بود که «دین» مهرپرستی در ایران وجود نداشته و اثری از آن در دست نداریم. نه خیر، برعکس چیزی که به عرضتان رسانده اند، هیچ مدرکی از اینکه «آریایی» های قبل از «اصلاحات زرتشت»، مهرپرست بوده اند در دست نداریم. ایرانیان اولیه، و حتی نه چندان اولیه، به «گروه های دینی» مختلفی که هرکدام برمبنای اهمیت یک خدا شکل گرفته بودند، چیزی که در زبان فرنگی «کالت» خوانده می شود، باور داشتند. باور داشتن به کالت «آناهیتا» به این معنی نبوده که نمی توان به کالت «بهرام» یا «تیر» اعتقاد داشت، چرا که هرکسی، هر خدایی، وظیفه ای داشته: اگر در حال جنگ بودید، مراسم کالت «بهرام» را اجرا می کردید و اگر منتظر بودید که همسرتان حامله شود، به درگاه «آناهیتا» دعا می کردید. یک نکته کناری اینکه مقدار زیادی از کل روایت «اصلاحات زرتشتی» این است که کالت «اهورامزدا» حالت تمامیت خواهانه ای پیدا می کند و بقیه کالت ها را «نامشروع» خطاب می کند؛ اما این مسئله را می شود بعدتر روشن کرد.

صحبت این است که بله، «مهر/میترا» هم صددرصد یکی از این کالت ها بوده و در یسنا ها و یشت ها، در کنار آناهیتا و بهرام و هوم و خیلی خدایان دیگر، «زیارت نامه» ای هم دارد. یعنی منظور اینجا این نیست که «میترا» در ایران ناشناخته بوده. منظور این است که «میترائیسم» به عنوان یک دین مجزا و قابل درک از بقیه «کالت های» ایرانی، مثل «زرتشتی گری/مزدیسنی»، شناخته شده نبوده. «میترا» خدایی بود «پرچشم» که بر میثاق ها و قراردادهای اجتماعی، از قرارداد خرید خانه و صلح نامه بین دو پادشاه بگیرید تا «قرارداد» دوستی دو نفر، نظارت داشته. از همین جا هم هست که اسمش «میترا» (اوستایی «میثره») تبدیل شده است به «مهر» و برای من و شما، معنی «محبت» می دهد، چون ما با «دوست»هامان «قرارداد» مهر می بندیم.

اما این هم واقعیت دردناک: بله، خدای «ما» را «کسان» دیگری «دزدیدند» و باهاش «پزدادند». قضیه این است که متاسفانه واقعیت تلخ این است که هنر نزد ما ایرانیان نیست و بس. اتفاقا وقتی به مرحله دین و باور و فلسفه دین می رسیم، ملل «سامی» تخصص زیادی داشته اند و از هرطرفی بگیرید، یک قسمت هرکدام از این باورهای منطقه غرب «اوراسیا» از صافی «بین النهرینی ها» گذشته است.

شمش، خدای خورشید را که هنوز به یاد دارید؟ بله، پرستش آفتاب صد در صد محدود به بابلی ها نبوده (به «آزتک ها» فکر کنید...). در بقیه خاورمیانه و «هلال خصیب» (برداشت عربی از اصطلاح لاتین «لوانت» یا همان منطقه بین النهرین و شام)، و حتی در مصر، هم آفتاب مورد پرستش بوده و در هرمحلی هم، خدای آفتاب اسمی داشته. این کالت «آفتاب» خاورمیانه کم  کم به یونان هم نفوذ می کنه و خدای «هلیوس» (که اسمش رو کمتر شنیدید) در یونان مهم می شه (این ها مربوطه به دویست سال اولیه مسیحیت). در این مرحله، رومی ها هم در یونان و آناتولی و شام و مصر حضور داشتند و کم کم به این «کالت خورشید» علاقه مند می شند و یکی از خدایان خودشون به اسم «سول اینویکتوس» (آفتاب شکست ناپذیر) رو هم وارد کالت می کنند. پس یعنی تا اینجا این شده کالت «شمش-هوروس(مصری)-هلیوس-سول اینویکتوس».

از این طرف، میترا/مهر، مثل بقیه خدایان اوستایی، به مناطق اطراف هم رفته بوده (به دنبال فاتحانی که بهشون باور داشتند:هخامنشی ها، پارتی های اشکانی و بعدا" ساسانی ها). به نظر میاد که یکی از مناطقی که اهورامزدا و میترا  و بهرام و آناهیتا درشون جدی گرفتی شدند، ارمنستان بوده (به همین دلیله که در بین ارمنی ها، اسم های «وارطان/واهان/واچه» که همه به معنی بهرام هستند و «آناهید» به معنی آناهیتا به این اندازه محبوبه). در ارمنستان، قبل از مسیحی شدنش در قرن چهارم میلادی، این سه خدا بخصوص اهمیت زیاد پیدا می کنند و اگر امروزه هم به ارمنستان سری بزنید، معابد جالبی می بینید که به سبک یونانی/رومی ساخته شده اند، اما معبد آناهیتا یا بهرام هستند. در واقع سبک معماری زاییده دوره حکومت «هلنیستیک» (یونانی مآبی بعد از اسکندر) در منطقه است، اما باورها حاصل حکومت اشکانیها و بقیه. ارمنستان هم همونطور که می دونید، از حدود سال 50 میلادی، محل دعوا و جنگ بین ایران اشکانی و روم بوده، دعوایی که تا آخرین روزهای حکومت ساسانی در 651 میلادی به طول می انجامه. نتیجه این برخورد بین فرهنگ ایرانی، یونانی، ارمنی، و رومی، شکل گیری باورهای دینی مخلوطیه در ارمنستان و بقیه قفقاز و شرق آناتولی، یعنی شرایطی خیلی شبیه شرایط بین النهرین و شام.

در این برخورد با ارمنستان، به نظر میاد که «میترا» هم وارد کالت «شمش-هوروس-هلیوس-سول اینویکتوس» شده و کالت تبدیل شده به «شمش-هوروس-هلیوس-سول اینویکتوس-میثراس» (-س آخر فقط علامت نهادیه در لاتین، نگران نباشید، کسی دست به خدای «ما» نزده). البته به دلیلی میترا در اینجا کمی با روشنایی و نور هم مربوط شده، هرچند که در باورهای باستانی، خدایی برای آفتاب وجود داشته به اسم «خور» که اسمش هنوز هم در «خورشید» (خور درخشنده) دیده می شه. به هر حال، کالت «شمش-هوروس-هلیوس-سول اینویکتوس-میثراس» خیلی زود تبدیل می شه به یک کالت نظامی، بخصوص بخاطر این که «سول اینویکتوس» همونطور که ازاسمش برمیاد، غیر از مدیریت آفتاب، جنگجو هم بوده. درواقع عضویت در این کالت بخصوص، کم کم تبدیل می شه به یکی از مهمترین شاخصه های عضویت در ارتش روم، و در روم هم می دونید که «ارتش» یعنی همه چیز. این کالت بخصوص، فقط و فقط یک کالت مردانه بوده، یعنی زن ها اجازه نداشتند در مراسمش شرکت کنند و باید به خدایان خودشون مثل «هرا» و «سریس» راضی می شدند. این کالت بخصوص وقتی که «هلیوگابالوس» که اصلا اهل شام (سوریه) بوده، انتخاب می شه به عنوان امپراتور روم (قرن سوم)، اهمیت بیشتری هم پیدا می کنه، چون اگر دقت کنید، در اسم امپراتور مورد نظر، کلمه «هلیو(س)» هست که اسم (یونانی) خدای کالته. بله، ایشون بسیار بسیار معتقد بودند و سرسخت. یک امپراتور دیگه روم هم که بعد از مسیحی شدن رومی ها تحت حکومت قسطنطین، سعی می کنه دوباره «چندخداپرستی» رو در روم جا بیاندازه، و اسمش «یولیانوس کافر» بوده، بخصوص به این کالت علاقه داشته و از هلیوس/سول اینویکتوس/میثراس خیلی اسم برده.

به دلایلی اما، احتمالا به دلیل طولانی بودن اسم کالت و «جالب» بودن اسم «میثراس»، اسم این خدای ایرانی تبدیل می شه به اسم محبوب برای تمام کالت. البته این به هیچ وجه تبدیل نمی شه به تنها اسم. نه، هنوز هم در بین یونانی زبان ها و رومی ها، اسم های هلیوس یا سول اینویکتوس محبوب بوده. یک طورهایی مثل اینکه بگیم «قرآن مجید» یا «قرآن کریم»، دو اسم و لقب برای یک کتاب. یا این ایده که خدای اسلام، 1001 «اسم» داره و محبوب ترینش «الله»ه، اما در ایران بهش می گن «خدا» و اگر هم کسی بگی «ذوالجلال» یا «رزاق»، منظورش مفهوم می شه.

مراسمی که اما پیروان این کالت انجام می دادند بیشتر از سرچشمه های بین النهرین و شامی/سوریه ای میامده، مثل کشتن گاو، به دنیا آمدنش از یک سنگ، و انجام مراسم مذهبی در زیر زمین های تاریک. در هیچ کدام از متون اوستایی ذکری از این مراسم نیامده، و برعکس، در «میثرائیسم» رومی، اثری از هزارچشم داشتن «میترای» اوستایی یا نظارتش برقراردادهای اجتماعی نیست. «میثراس» رومی به نظر میاد فقط اسمش رو از «میترا»ی اوستایی گرفته و در عوض رسم و رسومش، مخلوطیه از باورهای بابلی، شامی، یونانی، و رومی، و احتمالا نوآوری هایی که در بین نظامیان رومی انجام شده.

تولد «میترا» از این ریشه میاد، یعنی بخشی از باورهای «بین النهرینی/شامی» که به روم رفته و تولد «میثراس» ازش ساخته شده. از طرفی هم، به دلیل برخوردهای نزدیک با فرهنگ بین النهرین و حدود 2000 سال احاطه سیاسی قدرت های ساکن در فلات ایران براین منطقه و گسترش فرهنگ کشاورزی در همه فلات ایران، رسم و رسومات فرهنگی بین النهرین هم در همه منطقه گسترش پیدا کرده و همونطوری که به «روم» رفته، به «ایران» هم آمده، یا اصلا بوده. یلدا از این نظر، ربطی نه به «آریایی ها» دارد نه به «میترا»، بلکه رسمی است زیبا و پرمعنی، با استعاره از «نو شدن» دنیا و «تولد خورشید» با طولانی شدن روزها. رسمی که سال ها و بلکه قرن هاست در ایران جشن گرفته می شه بدون احتیاج به داشتن یک ریشه باستانی و آریایی و زرتشتی و مهرپرستی، یا که مسیحی و میترایی و مانوی و اسلامی. رسمی که برای همه است. یلدای همه تون مبارک و امیدوارم همیشه سلامت باشید...
-----------------
پانوشت: بعضی از دوستان شکایت کرده بودند که مطلب «منبع» ندارد. هدف نوشت این مطلب، «مکتوب» کردن چیزهایی بود که بارها در صحبت با دوستان گفته ام و یعنی اینکه گفتار باشد و معمولا در گفتار منبع ذکر نمی شود. بعد هم این ها تحقیق و تز و نظریه نیست، جمع بندی ساده ایست از مطالب بدیهی و به راحتی قابل دستیابی که در حد سفید بودن ماست احتیاج به «اثبات» دارند. اما برای کسانی که علاقه دارند در مورد یلدا و میترا و ساتورنالیا و تاریخ روم بیشتر بدونند، این هم چند منبع و کتاب برای خواندن.


Mihr Yasht (in the Avesta): http://www.avesta.org/ka/yt10sbe.htm

John R Hinnells (ed.) Mithraic studies: proceedings of the first International congress of Mithraic studies, Vols I. & II. Manchester University Press, 1975.

Roger Beck, "Mithraism," Encyclopaedia Iranica (http://www.iranicaonline.org/articles/mithraism)

M. Clauss, the Roman Cult of Mithras, Routledge, 2001.

Lewis M. Hopfe, Richardson, Henry Neil. "Archaeological Indications on the Origins of Roman Mithraism". in Lewis M. Hopfe. Uncovering ancient stones: essays in memory of H. Neil Richardson. Eisenbrauns. 1994.

David Ulansey, Origins of the Mithraic Mysteries, OUP, 1991.

30 comments:

  1. "مملکتی که هر پنجاه سال، یک زباله دان پر از تاریخ می‌کند" را خوب آمدی!
    ولی جناب برای تاثیرپذیری حرفات باید احساسات ملت را قلقلک بدی، نه عقلانیتی که موجود نیست…

    ReplyDelete
    Replies
    1. متشکر... راهنمایی بفرمایید چطور؟ الان کسی در فیس بوک از اینکه «جای کسانی که طور دیگری راجع به میترا فکر می کنند» محاکمه شده بود، شکایت می کرد. از این احساساتی تر؟ یعنی طرف حاضر به خواندن مطلب تا انتها نیست مگر اینکه با تصوراتش خوانایی تمام داشته باشد!

      Delete
  2. Thanks for the illuminating words but why not publishing a book about this thesis of yours to me this article should be longer and more convincing, especially lack of references is something that devalues your work. but anyway thanks. t

    ReplyDelete
    Replies
    1. Thanks. I suppose there is the question of audience. This is a weblog and the tone of the work, as you no doubt realise, is conversational and is meant to be easily read. On some level I presuppose a certain authority as this is both my field of specialism, and has been written about widely, although people commonly tend to not bother reading, hence no one in the public sphere knowing it. If I write yet another scholarly work, it will similarly not be read! So, writing a book, which already exists, will not help as it has not help so far. Lack of references similarly has to do with that, and it is not "my thesis" making it pointless for me to try to prove it, as it is just a simple collection of facts which can be deduces by anyone who reads a couple of articles or a book...

      Delete
    2. thank you for the response which is convincing to me, and thanks for adding some bibliography for further reading. d

      Delete
  3. کثرالله امثالکم حاج‌آقا ;)

    ReplyDelete
  4. یلدا یک شب خوب و به یاد ماندنی است که ما بلندای آن را غنیمت می شمریم و مهربانی ها را تازه می کنیم از طرف هرکس که باشد کار خوبی است و در هر حال ما می دانیم که در این شب کسی متولد نشده و نگران هم نیستیم که این ایده از کجا آمده است
    فرهنگ ها به هم می آموزند و ما به هر دست آورد فرهنگی به عنوان دست آورد بشریت نگاه می کنیم . ولی می گوییم هنگامی که رسم خوبی از پدران ما به جا مانده که ما را به هم نزدیکتر می کند چرا نبایذ آن را به کار بندیم

    ReplyDelete
  5. ای وای یعنی این جشن آریایی نیست؟ خدا مرگم بده!
    ولی جدی خوشم اومد ولی یک کمی هم زد آریایی بود. معلوم نیست این رضا ضیا ابراهیمی با تو اونجا چی کار کرده

    ReplyDelete
    Replies
    1. زد آریایی که اشکالی نداره. خدا رو شکر ضد آریایی نبود.

      Delete
    2. رضا ضیا ابراهیمی با من کاری نکرده. نگران نباشید... این دیوانگی های من به قبل از آشنایی با رضا باز می گردد...

      Delete
  6. نوشته ی خوبی بود. ولی حالا چرا انقدر عصبانی؟

    ReplyDelete
    Replies
    1. متشکرم. عصبانیتی درش نمی بینم. بهتان برنخورد و به خودتان نگیرید. در ضمن در مذمت عصبانیت فکر کنم هموطنان عزیز کمی زیاده روی می کنند. «ارزیابی شتابزده» همیشه تحکم آمیز بوده.

      Delete
  7. مرسی از این مطلبی که نوشتید
    اینکه برای مطلبتون منبع ذکر کنید به این دلیل خوبه که مردم ما همه چیز رو بدون تحقیق لایک و شیر می کنن و شما که سعی در گفتن حقایق دارید با ذکر منبع یک فرهنگ درست رو جا می ندازید


    من نفهمیدم این تبریکات فیس بوکی مینو رو اصلن از کجا آورده بود؟ و چرا جدیدن ایرانی های عزیز هر تبریکی به هم می گن باید یه تیکه ای به عربا بندازن... به نظر می آد ما به احساس کمبودی داریم که همچین کاری می کنیم...

    ReplyDelete
  8. یه چیز دیگه
    ویکی پدیا با اینکه خیلی وقت ها مطالبش ناقص یا غلطه ولی به نظرم در این مورد اگه کسی بهش مراجعه می کرد حداقل می فهمید میترا یک ایزد بوده و نه یک الهه و اینکه مهرپرستی فقط مخصوص آریایی ها نبوده و باعث و بانیش اون ها نبودن.... مشکل اینه که مردم همین ویکی پدیا رو هم نمی خونن

    ReplyDelete
    Replies
    1. سورمه راست میگه. در ویکی پدیا اصلا چیزی که بهش نسبت داده بودید نوشته نشده بود. مثل اینکه تازگی مد شده هر کی می خواد بگه من خیلی عالم هستم به فحش هم به ویکی پدیا می ده!

      Delete
  9. mamnoon , taa aakhar khhondam..

    ReplyDelete
  10. خدا داد عزیز،

    در اینکه فرهنگ و رسوم ایرانیها در بسیاری از موارد گلچینی از فرهنگ‌های اصلا بومی فلات ایران و فرهنگهای دور و اطراف است شکی نیست. ولی اینکه یلدا را ایرانی (بخوانید آریایی، چون معنی‌ یکیست) بدانیم شاید به این دلیل است که این روزها ایرانیها (و نه‌ سامی‌ها یا ترک‌ها و یا دیگران) آن را جشن میگیرند.

    در رابطه با میترا، حتما میدانی‌ که در کالت میتراس در روم هفت رتبه وجود داشته که سالک از رتبه اول (کلاغ) وارد کالت می‌شده و تدریجی‌ به رتبه‌های بعدی میرسیده. رتبه پنجم در این سلسله مراتب "پارسی" نام داشته و رتبه هفتم را هم "پدر" می‌گفتند. حال اگر میترا از بین النهرین به روم رفته باشد این "پارسی" نامیدن بیمورد به نظر میرسد، نیمیرسد؟

    شهریار زاهدی

    ReplyDelete
  11. ممنون از زحمتی که بابت اطلاع رسانی کشیدید.

    ReplyDelete
  12. صلیب نماد خورشید است و قدیمی ترین آن در ایران یافت شده پس خورشید پرستی ریشه در ایران دارد. تمدن بابلی موضوعی ساخته و پرداخته یونانی ها و یهودی ها است و مبالغه زیادی در آن شده

    ReplyDelete
  13. لطف کنید انقدر این «هنر نزد ایرانیان است و بس» رو تکرار نکنید. تو جنگ نقل و نبات که پخش نمی‌کردن، طرف می‌اومده رجزی می‌خونده و یحتمل زرتش هم قمصور می‌شده، ولی گنده‌گوزی که می‌تونسته بکنه.
    منظور از این هنر، فن یا هنر نیست، جنگ‌آوریه.

    ReplyDelete
    Replies
    1. تذکّر به‌جایی به نظر می‌رسد درباره معنی ِ لفظ ِ «هنر».

      Delete
  14. صد تا لایک به تو

    ReplyDelete
  15. امیرحسین ایرجی22 December 2012 at 16:51

    گویا شما فهمیدید که میترا یک ایزد مذکر بوده و هیجان زده شده اید و این چیزهای خنده دار را نوشته اید که بقول خودتون نیاز به منبع هم نداره چون جزو بدیهیات است!!!!!!!!!!!! عجب شلم شوربای علمی است توی این مملکت و فقط هم شما نیستید که فرضیه های در هم و برهم خودتون رو بدیهیات روشن تر از آفتاب می دونید و بقیه رو مسخره می کنید. خوش باشید

    ReplyDelete
  16. ناصر پورپیرار عزیز. بازگشت خوبی داشتی.خوش باشی.

    ReplyDelete
  17. خوب بود و خواندنی.
    در واقع سالهاست که با این بلیه هنر نزد ایرانیان است و بس درگیریم. سالها و بلکه دهه ها است که در این مسابقه مضحک "همه چیز از ما شروع شده و ما در همه چیز اولیم" رقابت تنگاتنگ و فشرده ای با دیگر ملل باستانی ای داریم که در گویی در زمان باستان خویش گیر کرده و قدمی رو به جلو برنمیدارند.
    در این بازی احماقانه که به جایی رسیده که کوروش کبیر کم کم به نظریه پرداز فیزیک کوانتوم هم تبدیل شده, بابانوئل از دلقک دربار خشایارشاه الهام گرفته و پسرعمه زرتشت اولین شاعر شعر هایکو شده؛ نشانی از عقلانیت دیده نمیشود و چاره آن نیز چیزی نیست جز نیشتر زدن به این زخم کهنه, گرچه دردناک است و ناخوشایند.

    ReplyDelete
  18. یکی از موارد مضحک مشابه پیدا کردن واژه های مشابه هندواروپایی ( مشخصا واژه های که خیلی تغییر نیافتن؛ چون چیزی از قوانین زبانشناسی تغییر واژگان هم نمی دونن تا کلماتی داد می زنن هم ریشن رو هم پیدا کنن) توی زبان های دیگس و بعد دادن عنوان " کلمات فارسی در زبان های اروپایی" بهشون

    ReplyDelete
  19. با درود .در ایران متاسفانه در این 35 سال رسم وعرف رایج گشته که همه افراد خودشان را در کلیه موضوعات متخصص وکارشناس می دانند ؛ بدون اینکه به رشته تخصصی وتحصیلی آنها ارتباط داشته باشد؟!!!. من قضاوت و پاسخ در مورد اظهارات شما را به متخصصین امر وتاریخ ودیرینه شناسان امر واگذار می کنم .لکن به چندین مساله باید اشاره کنم , 1- پرهیز از عصبانیت در توشیح یک امر ؛ بخصوص در خطاب به مخاطبینی که شما با آن قصد مناظره ندارید یعنی خوانندگانتان ....2-شما بسیار اشتباه وشاید هم مغرضانه عنوان فرموده اید ""ویکیپیدیا (این آخرین مخزن دانش عامه!)""" که فقط میگویم بسیار بسیار متاسف هستم . 3- شما ایراد به استفاده از """""یادگیری تاریخ از روی کتاب های اروپایی"""""" زده اید در حالیکه در مراجعه به ماخذ مطالب شماوآنهم تماماً از روی مطالعات همین محققین می باشد ,و در ثانی که از تاریخ هرودت تا تاریخ تمدن ویل (و همسر محترمشان آریل )دورانت و.....مگردر مورد تاریخ ؛ به مثابه تمامی موضوعات غالب به اتفاق منابع انسان مرهون تحقیقتات همین افراد نیست ؛ وانکاراین امر مثبوت نفی هیچ امری در اصل قضیه نیست .4- توهینی مستتر درمقاله شما ونیز متشبث از آن نظر خوانند گان نیز امری قابل تاسف است توهین به ادیان دیگررسمی وتحقیر وتوهین است که متاسفانه آموزه دین اسلام ؛ در طول تاریخ است ؛ که ساخت نماد خدا از سنگ ( بعنوان مستحکمترین ماده شناخته شده توسط بشریت در آن تاریخ ) وپرستش آنرا ؛ به مردم بت پرستی وپرستش سنگ عنوان ( مثل اینکه ما به تصویر ترسیمی نقاشان از ئامه بگوئیم این خود حسین یا حسن است ونه تصویر آنان )ویا از دین یکتا پرست دیرینه زرتشتی ، به آتش پرستی وگبر و...تعبیر ؛ که این در حالیست بزرگترین دین از حیث ادعاهای محیر العقولانه وتاثیر منفی ونکات ضعف و....دین اسلام می باشد .5- توهین به اسامی ایرانی وبا زرنگی خاص عنوان کذب این مطلب در جهت توجیه آن - که فلان اسم نام خواهر بنده نیز می باشد وچه عجب نام همسر یا دخترتان نیست -نیز امری مذموم است ؛ چرا که اگر در لغتنامه دهخدا تدقیق بفرمائید ؛ برای اسامی چون فاطمه وزینب و..نیز معانی خاص مذکور است !6- غلو در تاریخ ایرانیان وهنر در نزد آنان ....اشتباه بوده ودر هر حال این امر در بدون استثناء در نزد فرهنگ وسخنان کهن دیگر کشور ها( ضرب المثل ) تمامی ملل وجوو دارد ، واگر در همین مورد ودر همین اینترنت جستجو کنید ، متوجه همین امر می شوید و هیچ استثنائی وجود ندارد .وجالب اینکه ذاگر ما صرفاً هنر را در مرز وبوم خود می دانیم ؛ سایر ملل آن را به دین خود هم تسری داده اند ؛ الان شما در کشور های عربی مثل عربستان ویا ترکیه و....دهها مجلد ودیسکت فشرده و.....از پیش بینی بیماری هپاتیت وایدز وسرطان و..تا علل ایجاد آن و...تا تعداد ماهوارهای دنیوی واکتشافان ناسا و..امپیوتر وموبایل هوشمند و...موشک واتم و....با هزاران توجیه و...معتقدند که در قران مجید وجود دارد و...به مثابه آن کم کم معتقد هستند که کریستف کلمب نیز تحت تاثیر آمرزه های اسلام عثمانی و...دست به کشف قاره آرمیکا زده است ، یا توماس آلوا ادیسون درار تباط با یک روحانی شیعه در نجف اشرف بوده استو تمام 144 اختراع وی ملهم از آن است و.. ( تالیفات میرزا نائینی و... )7- امری که بدیهی است چه اعیاد ملی چون نوروز ویلدا و....چه افرادی چون کوروش هخامنشی وخشایارشا ؛ جزو تاریخ انکار ناپذیر ایران بوده و هرچند متاسفانه تعدادی از ایرانیان تجزیه طلب یا بیسواد متعصب با اغراض سیاسی و...در صدد تخرب وجهه آنان باشند و...در مراجعه به کتابخانه سازمان ملل متحد، دنیا ؛آنها را از روی ماخذی چون از کوروش تا محمد ونیز شاه جنگ ایرانیان در یونان و....شناخته وبه آنها به دیده احرات می نگرد ..چه اینکه در دنیا وتاریخ آن هیچ فرد معصون از خطا و اشتباه و..وجود ندارد ؛ مگر اینکه به ورطه هولناک خرافه وخرافه پرستس گرفتار آئیم .

    ReplyDelete
  20. البته قص علی هذا........!!!!!

    ReplyDelete
  21. یکی از ویژگیهای ما ایرانیها اینه که یا از این ور بام می افتیم،یا از اونورش! در این مورد خاص، یا همه چیز های خوب جهان رو ایرانی می دانیم، یا هیچ چیز خوبی ایرانی نیست و هر چه هست از جایی دیگر است. من به آزادی اعتقاد دارم و گمان می کنم هر کس آزاده هر چیزی که فکر می کنه درسته بنویسه. اما با خواندن این نوشته که ادعای روشنگری داشته، واقعا تعجب کردم. اسناد مهر پرستی ایرانیان در بسیاری از نوشته های ایرانی و یونانی و ارمنی موجوده، شاید بهترین گواه، مهر یشت باشه و نوشتن اینکه "هیچ مدرکی از اینکه «آریایی» های قبل از «اصلاحات زرتشت»، مهرپرست بوده اند در دست نداریم" برای یک باستان شناس یا دانش آموخته زبانهای باستانی خنده داره. دیگر اینکه بند کردن به یک کلمه و نشان دادن منشا انیرانی آن و استناد به این برای رد فرضیه نویسنده دیگه خنده دار نیست، نشونه ناآگاهی نویسنده از شیوه پژوهش است. به هر روی زمانی که یک کشور به قهقرا میره و هر کسی به خودش جرات میده در مورد مسائل کارشناسی بدون آگاهی بنویسه، همین میشه که در آغاز گفتم.

    ReplyDelete
  22. سیما درویش زاده1 February 2014 at 13:26

    خودزنی ملی شاخ و دم نداره که ... بعید میدونم هیچ کشوری از اندازه ایران ضد ایرانی و ضد ملی داشته باشه .... تا دو تا کتاب میخونن میشه داستان گو علیه هویت ایرانی...شما هم خوب چرند سرهم می کنی خورد یه مشت خودفروخته می کنی

    ReplyDelete