Friday 21 December 2012

نوشتن با گل و ستاره

بیش از یک نفر از «لحن» نوشتن مطلب قبلی من شکایت کرده بودند. شاید به این دلیل که مطالب قبلی که در این وبلاگ و اجداد مرحومش نوشته می شده، هیچوقت اینقدر خواننده نداشته. بعضی ها «چرا اینقدر عصبانی» نوشته بودند و کسی گفته بود که «لحن» مطلب ایشون رو از خواندن کل مطلب بازداشته و کس دیگری هم دادنامه ای در فیس بوک نوشته بود که بنده نماینده طبقه دانشمندانی هستم که از ارائه دادن «علمم» دریغ دارم و هروقت عصبانی می شوم می نویسم و بعد هم با کمال نظر بلندی، به خوانندگان توصیه کرده بود که با «درز گرفتن متلک های بی مزه»، بقیه مطلب را بخوانند.

دقیقا" نمی دونم این میل تظاهر به صلح دوستی و آرامش در بین ملت ما چه موقع ظهور کرده. همه ادعای آرامش دارند و اینکه ما در حالت «ذن» مطلق به سر می بریم، مگر اینکه پا روی دم ما بگذارید که آنوقت دمار از روزگارتان برمی آوریم! مطلبی که من نوشتم، نه حاصل سالها تحقیق و دانش دست نیافتنی بود که احتیاج داشته باشد بنده از ارائه اش دریغ کنم یا نه (خیلی راحت در دانشنامه ایرانیکا می شود خواندش) و نه عصبانیتی درش بود. چندین دفعه گفته ام که جالب است که در زبانی که گویشورانش از «سارکستیک» ترین آدم های جهان هستند، کلمه ای برای «سارکزم» وجود ندارد. به نظرم نمی آید که کنایه ترجمه خوبی است.

اصولا به دلایلی، خیلی ها به نظر مياید که دنبال دلیلی برای جریحه دار شدن احساساتشان می گردند. اگر فیلمی بسازید که در آن یک معلم قاتل باشد، فردا «صنف معلم های مرکز» جلوی در استودیوی شما جمع می شوند که شما معلم ها را بدنام کرده اید. به همین دلیل است که در ایران، یک کاریکاتوریست برای کاریکاتور کشیدن از چهره یک نماینده محکوم به شلاق می شود. در حد بسیار بسیار کمترش هم، کسی که آینه تمام نمایی می شود از ادعاهای بی مدرک جامعه ایرانی و اخلاق «شهوت صحبت بدون مطالعه» (بقول علامه قزوینی) و حتی سعی می کند با شوخی، سیخونکی به احساسات ملی پرستی افراطی و ضد عربی مردم بزند، می شود یک آدم عصبانی که باید از خواندن حرفش، هرچند که حساب باشد، پرهیز کرد. 

ببخشید، من هم با لحن مهربانانه می نویسم:

«عزیزانم، گل های روی زمینم، دوستان با شعور و دانشمندم، ببخشید که می خوام الان بهتون توضیح بدم که میترائیسم یک دین ایرانی نیست. البته من کاملا متوجه هستم که تاریخ اصلا مطلب مهمی نیست و من خیلی پررو و بد هستم که می خوام برای شما از تاریخ حرف بزنم، و می دونم هم که شما بهتر از من بلدید، اما اگر جسارتی نیست، می خواستم خدمتتون عرض کنم که یلدا، از ریشه اوستایی و آریایی نیومده...»

Oh, fuck it! 

7 comments:

  1. دوست دارم از اینکه وبلاگتو پیدا کردم خوشحالم ..

    ReplyDelete
  2. صدتا لایک به این یکی هم

    ReplyDelete
  3. خیلی از خودت متشکری عمو با این تحریف تاریخت.دلیل ومدرک بیار ملا نه سفسطه

    ReplyDelete
  4. خیلی خوب نوشتی، حتا اگه حق با تو نباشه.

    ReplyDelete
  5. حالا یه چیزی گفتند این مخاطب نماها ؛) یعنی شمام قبول کردی و از این به بعد می خوای در کسوت "خاله شادونه" ارزیابی شتابزده بکنی؟؟؟ :)))))

    ReplyDelete