در مرحله ای از تاریخ مدرن ایران، ایرانیان با زبان
های اروپایی و بخصوص با ادبیات این زبان ها آشنا شدند. آشنایی با ادبيات اروپایی،
بخصوص داستاننویسی مدرن که ابتدا از طریق فرانسوی به ایران وارد شد، باعث تغییرات
اساسی در ادبیات فارسی و تولد انواع جدید ادبیای نظیر داستان کوتاه و رماننویسی
گشت.
همین آشنایی با زبانهای اروپایی، ضمنا برروی تحقیقات
علمی و فرهنگی ایران تاثیر به سزایی گذاشت. اروپا که پویاترین منطقه جهان از نظر
تحقیق در همه زمینه های علم، از تاریخ و انسان شناسی گرفته تا فیزیک و زیست شناسی،
بود، در ضمن نقش مرکزیت روش شناسی تحقیقی را نیز پیدا کرد. در زمینه مطالعات
تاریخی و بقیه «علوم انسانی» (دسته بندیای ریشهدار در نگاه اروپایی ها به علم)، الگوی
اروپایی برای استفاده از مدارک تاریخی و «تصحیح» و آماده سازی آنها برای تحقیق
جدی، به بخش مهمی از فعالیتهای علمی دانشمندان ایرانی تبدیل شد. اساتیدی مانند
ملک الشعرا بهار، بدیع الزمان فروزانفر، پروین گنابادی، سعید نفیسی، سیدجلالالدین
تهرانی، جعفرشعار و بسیاری دیگر متون مهم فارسی را تصحیح کردند و برای تحقیق در
دسترس محققان و عموم قرار دادند. در این میان، ترجمههای اروپایی از متون فارسی و
عربی (مانند ترجمه تئودور نولدکه از طبری) الگوی فعالیتهای دانشمندان ایرانیای
نظیر عبدالمحمد آیتی، آذرتاش آذرنوش، صادق نشات و بقیه اساتید عربیدانی شد که
متونی مانند طبری، بلاذری یا دینوری و بقیه را به فارسی برگرداندند و برای نخستین
بار آنها را از انزوای کتابخانههای خصوصی بیرون کشیدند. رشد میهنپرستی و علاقه
به فرهنگ ایران در ضمن باعث یادگیری فارسی میانه و اوستایی و دیگر زبانهای ایرانی
نیز شد. این خود به ترجمه و انتشار متن اوستا از طرف استاد پورداوود یا ترجمه هايی
از فارسی میانه از ملک الشعرا بهار و صادق هدایت منجر شد. رشد ایرانشناسی نیز به
وجود اساتید بینظیر متخصص زبانهای باستانی ایرانی انجامید و متون بسیاری توسط یحيی ماهیارنوابی، بهرام فرهوشی، احمدتفضلی و
بسیاری دانشمندان پرقدر دیگر از زبانهای ایرانی باستان به فارسی برگردانده شدند.
اما در این میان، به دلیل ضعف دانش زبانهايی
غیر از عربی یا زبانهای ایرانی در بین طبقه دانشمند فارسی زبان، ترجمه از منابعی
که به یونانی یا لاتین یا دیگر زبانها نوشته شده بودند، برطبق ضرورت تبدیل به بازترجمه
از زبانهای اروپایی شد. دانشمندان فرانسویدان در این میان پیشرو بودند و کتابهایی
مربوط به تاریخ و فرهنگ باستان مانند «تاریخ هرودوت» یا «کتزیاس» و «پروکوپیوس» را
از فرانسه به فارسی ترجمه کردند. رشد روسیدانی در بین روشنفکران چپ ایران همچنین
منجر به پربارشدن مجموعه متون مورد توجه دانشمندان روسی گشت و بعضی از متون ارمنی،
سریانی، و گرجی نیز به فارسی ترجمه شدند.
در چندین سال اخیر، دانش یک زبان اروپایی، یعنی
انگلیسی، در بین تحصیلکردگان ایرانی رشد درخشان و بسیار چشمگیر و امیدوارکنندهای
داشته است. دانستن انگلیسی میتواند موقعیتهای شغلی بسیاری را برای طبقه جوان و
تحصیلکرده ایرانی فراهم کند و آنها را در میدان رقابت کار در زمینه جهانی، به
عناصری قوی تبدیل سازد. از این نظر، آموختن انگلیسی و رشد آن از جنبههای مثبت در
جامعه امروز ایران است که باید آن را به فال نیک گرفت و درست آموختن و بخصوص
خواندن در آن را تشویق کرد. یادگیری زبانهای دیگر، هرچند که بعضی از آنها مانند
آلمانی، فرانسه، و اسپانیايی تاحدی شامل این رشد هستند، اما بطور کل به شدت مغلوب
زبان انگلیسی و در مقابله با آن، بسیار ناچیز است.
از طرفی هم رشد علاقه به تاریخ ایران و مطالعه
در مورد تاریخ دوره باستان در جامعه امروزه ایران ملموس و قابل بررسی است. این
مسئله، به علاوه حقیقت کمبود اشتغال مناسب برای زباندانان، باعث علاقه و توجه به
ترجمه گشته است. در مورد این مسئله بسیار نوشته شده و مسائلی نظیر بیتجربگی در
زبان و متوجه نشدن اصطلاحات ادبی زبان مبدا، کمبود درک از ساختار زبان فارسی و رشد
گرتهبرداری ادبی و ساختاری، و ناآشنایی با موضوعات مورد ترجمه (مانند تاریخ)،
مورد اشاره اساتید سخن و ترجمه قرار گرفته است. کتابهای بسیاری توسط مترجمانی
ناآشنا با مورد ترجمه، به بازار عرضه شدهاند. بیشتر آثار ترجمهای فارسی از
تحقیقات اروپایی، مملو است از اشتباهات زبانی و تاریخی.
اما در این میان، ناآشنایی با زبانهای باستانی،
بخصوص زبانهایی که در حوزه تاریخی ایران و کشورهای همسایه استفاده می شدهاند و
بعضی از آنها گستره تاریخی ایران شناخته شده و مورد استفاده بودهاند، باعث بروز
مشکلاتی بسیار عظیم میگردد. تعداد زیادی از مترجمین دست به ترجمه دوباره متون
باستانی از روی ترجمههای جدید اروپایی، بخصوص انگلیسی، میزنند و حتی به دلیل
ترجمه کتابهایی قطور از زبان انگلیسی، تبدیل به متخصصین در این زمینه شدهاند و
در بین علاقهمندان موقعیت علمی کسب میکنند. ترجمه جدید و نفیسی که از فلان متن یونانی
منتشر میشود، فیالواقع برگردانیاست از آخرین ترجمه انگلیسی آن توسط بهمان استاد
یونانی در دانشگاهی در امریکا ارائه داده، نه ترجمه از زبان اصلی که یونانی است.
بدتر از آن ترجمه متون ارمنی یا سریانی است، زبانهایی که صدها سال است ایرانیان
با آن اشنایی داشتهاند و حتی هفتاد سال قبل سید احمد کسروی میتوانسته از متون آنها
(در این مورد ارمنی) برای تحقیقاتش استفاده کند، اما متون آنها امروزه از انگلیسی
و شاید فرانسه ترجمه میشوند!
دلیل خیلی سادهای که برای این موضوع آورده میشود
هم این است که «مگر چندنفر هستند که این زبانهای »عجیب« را میدانند؟» (دلیلی که
شاید ریشه ناباوری در یادگیری این زبانها، که چه بسا از اوستایی و عربی آسانتر
هم هستند، برای بسیاری باشد). جواب این مطلب این است که در دنیای انگلیسی زبان هم
تعداد ارمنی دان یا متخصص سریانی در مقابل یونانی دان یا لاتین دان ناقابل و قلیل
است، ولی کسی متن سریانی را از طریق آلمانی به انگلیسی ترجمه نمیکند!
حقیقت ساده قضیه این است که در دنیای امروز، هیچ
بهانهای برای ترجمه یک متن باستانی از زبان دوم قابل قبول نیست. تحقیق تاریخیای
که برمبنای چنین متنی انجام گیرد همیشه مظنون به اشتباه و کژفهمی خواهد بود.
کسانی که تحقیق تاریخی واقعی و جدی انجام دادهاند کاملا میدانند که حتی
ترجمه دست اول (مثلا از لاتین به انگلیسی، با وجود صدها سال تجربه) هم کاملا منظور
را ادا نمیکند و یک محقق جدی، همیشه گوشه چشمی به متن اصلی دارد و چه بسا تمام
تحقیقش را باید از روی متن زبان اصلی انجام دهد. به همین دلیل است که دانشجویان
تاریخ در همه دانشگاههای غربی، قبل از تحقیق در هر زمینهای، باید زبانهای اصلی مورد تحقیقشان را بدانند. کلاسهای یونانی و
لاتین دانشگاهها همیشه پراست از دانشجویان تاریخ یونان و روم و قرون وسطی و
بیزانس. کسانی که در زمینه تاریخ شرق مدیترانه و یا مسیحیت اولیه تحقیق میکنند،
توسط استادان خود برای یادگیری سریانی (و بعضا قبطی، ارمنی، حبشی، و حتی پارسیمیانه)
اعزام میشوند. ولی حتی محققینی که واقعگرایانه امکان یادگیری زبانهايی مانند
سغدی، گرجی، ترکی باستان، یا چینی باستان را هم ندارند (به دلیل نبود معلم) بازهم
حداکثر اجازه به استفاده از ترجمههای دست اول را پیدا میکنند. اگر دانشجویی در
امریکا نتواند چینی باستان بخواند و احتیاج به متون چینی داشته باشد، مجبور است از
ترجمه فرانسویای که در اوایل قرن بیستم توسط «پلیو» انجام گرفته استفاده کند، نه
ترجمه انگلیسی از ترجمه فرانسوی از متن چینی!
در اینجاست که نبودن دانش زبان، بخصوص زبانهایی
مانند ارمنی و گرجی و سریانی، و حتی یونانی و لاتین، بهانه کافیای برای بازترجمه
متون این زبان از انگلیسی (و بعضا فرانسوی یا آلمانی) و ارائه آن در بازار به عنوان
کارینو نیست. صدسال بعد از آشنایی ایرانیان با تحقیقات باستانی و دههها بعد از
ترجمه متون باستانی از طریق فرانسوی، هنوز هم در فارسی ترجمهای از متن «تاریخ
هرودوت» که مستقیما از یونانی انجام گرفته شده باشد وجود ندارد، و این غیرقابل
باور است! صدها متن مهم و لازم برای تحقیقات تاریخی، یا هیچوقت به فارسی ترجمه
نشدهاند و از دسترس محققان ایرانی دور هستند، یا از طریق ترجمه های دوباره از فرانسه
و آلمانی و روسی، و اکثریت قریب به اتفاق ازانگلیسی، در بازار کتاب ایران وجود
دارند.
به عنوان یک تاریخ دان که
بیست سال است درگیر تحقیق تاریخی هستم و در این میان با بسیاری از متون تاریخی به
زبانهای مختلف برخورد داشتهام و در مواردی به دلیل محدودیت زبانی، به خودم اجازه
تحقیق در زمینههای مختلف را ندادهام، به نظرم بازگردانی متون تاریخی از زبانی به
جز زبان اصلی کاملا بی ارزش و غیرقابل استفاده برای تحقیقات جدی تاریخی و علمی
است. امیدوارم دوستان علاقهمند به تاریخ ایران، در کنار تحصیل زبانهای پارسی
میانه و اوستایی و بقیه زبانهای ارائه شده در بخشهای «فرهنگ و زبانهای باستانی»
دانشگاه های ایرانی، به یادگیری زبان هایی که برای تحقیقات تاریخی مهم هستند
بپردازند و بساط بازترجمههای بیفایده از زبانهای اروپایی را برای همیشه جمع
کنند.
No comments:
Post a Comment